ژان کریستف: به یاد مادرم
داستانهای فرانسه - قرن 20م.
«ژان کیستف» در پایان عمر در دنیای پندار، اتاق کوچک کودکیاش را بازمیدید. کریستف خود را میدید که بر پنجرة پلکان به آرنج تکیه زده است. همة زندگیاش همانند رودخانة رن برابر چشمانش روان میشود. همة زندگیاش، همة زندگیهایش: لوئیزا، گوتفرید، اولیویه و... او در پایان عمر رود را دید، کف بر لب آورده، کشتزاران فروپوشانیده و شکوهمند، پیچان، آرام، کمابیش بیجنب و جوش، از کنارة کرانة آسمان، گویی خطی از خیزابهای سیمگون، که در پرتو آفتاب میلرزید، چون پرتوی فولاد به سوی او میشتافتند. سومین و چهارمین جلد از رمان حاضر به فرازهای دیگری از زندگی لودویگ بتهوون اختصاص یافته است. عناوین بخشهای کتاب عبارت است از: به یاد مادرم؛ و درخت آتشین ـ روز نو.