شیرزاد
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، داستانی تاریخی و پرهیاهو از قهرمان مبارزه با تهاجم مغولان است. در این داستان در سال 736 هجری «ابوسعید»، آخرین فرمانروای مقتدر مغول درگذشت و در فاصله 59 سالی که از سلطنت آخرین خان مغول تا حمله تیمور گورگانی به جنوب ایران گذشت، کشور ایران زیر سلطه دیکتاتور آل مظفر قرار گرفت. بعد از مرگ او هرجومرجی که بر سر جانشینی او به وقوع پیوست، میدانی به راهزنان داد تا با خیال آسوده به راهزنی و قتل و غارت مسافران و کاروانها بپردازند. یکی از این راهزنان خونآشام و بیرحم «شیرزاد» بود که در مسیر رفسنجان و یزد در کمین کاروانیان مینشست. او یکی از اهالی سیرجان بود که پدر معشوقهاش که مخالف ازدواج با دخترش «نوشین» بود، به قاضی شهر رشوه پرداخته بود تا او را در میدان شهر به چوب ببندند و خوار و رسوا کنند. شیرزاد بعد از این رسوایی به بیابان پناه برده بود و اینک سردسته راهزنانی بود که اسمش لرزه بر اندام کاروانیان دولت میافکند.