بغض یاس
در این مجموعه 10 داستان کوتاه فراهم آمده است که "بغض یاس" یکی از آنهاست. در این داستان، "نازنین" دختری است از طبقهی مرفه جامعه. او در رشتهی مهندسی مشغول به تحصیل است و خواستگاران متعددی دارد که "بهروز" و "نیما" از آن جملهاند. او از بهروز متنفر است و به نیما که همکلاس خودش است و ساکن اصفهان علاقهمند است. روزی که نیما به همراه خانوادهاش از اصفهان به خواستگاری نازنین میرود، نازنین به گمان این که بهروز به خواستگاری او آمده، به مادرش میگوید که قصد ازدواج ندارد. اما پس از رفتن نیما از دسته گلی که به جا مانده به یاد سلیقهی مشترک خود و نیما میافتد و از کردهی خود پشیمان میشود. نیما نیز طی نامهای نازنین را متوجه اشتباه خود کرده به او میگوید که قصد سفر به خارج از کشور را دارد. نازنین پس از دریافت نامهی نیما به سمت اصفهان رفته و با گفتهی همسایه که میگوید نیما به فرودگاه رفته، راهی فرودگاه میشود و موضوع را به طور مفصل شرح میدهد. سرانجام نیز آن دو با یکدیگر ازدواج میکنند. داستانهای دیگر این مجموعه عبارتاند از: خزان، شیطان، قلبهای شکسته، مرا یاری کنید، ناقوس دل، آسمان کبود، سکوت و ازدحام، نجوای رنجش گل، و مرد شب.