جک و لوبیای سحرآمیز
داستانهای تخیلی / افسانههای عامه
"جک "پسر دهقان فقیری است که با مادرش زندگی میکند آنها فقط یک گاو دارند که به کمک آن امرار معاش میکنند .روزی جک گاو را با یک دانه لوبیای سحرآمیز عوض میکند .او لوبیا را میکارد و در زمانی اندک لوبیا آن چنان رشد میکند که از میان ابرها میگذرد .در پی آن، جک از ساقه لوبیا بالا میرود وارد قصر غولی میشود ;سپس در پی ماجراهایی غول را میکشد و با برداشتن مقدار زیادی سکه طلا، یک تخم طلا، و یک چنگ جادویی که آهنگهای زیبا مینوازد به خانه باز میگردد .چندی بعد نیز با شاهزاده خانمی ازدواج میکند و بدین ترتیب در کنار همسرش و مادرش خوشبخت میشود . این داستان مصور و رنگی برای گروه سنی "ب "به فارسی برگردانده شده است .