فریدون و ضحاک ماردوش
ضحاک پادشاه ظالم و ستمگری بود که با بوسههای شیطان روی دوشش، دو مار پدیدار شد. هرچهقدر مارها را میبریدند، دوباره جای آنها مار ظاهر میشد. شبی ضحاک خواب دید که پهلوان جوانی با گرزی به او حمله کرده است. معبران چنین تعبیر کردند که جوانی فریدون نام که هنوز از مادر متولد نشده است تو را خواهد کشت. از آن پس ضحاک به دنبال «آبتین»، پدر فریدون میگشت تا او را از بین ببرد. تا اینکه او را پیدا کرد و کشت، ولی مادر فریدون، فرانک با فهمیدن موضوع با پسرش فرار کرد و با سختی بسیار فریدون را بزرگ کرد. روزی کاوة آهنگر که از وجود پهلوانی به نام فریدون باخبر شده بود از او کمک خواست. فریدون که ماجرای پدرش را از زبان مادر شنیده بود، ضحاک را دستگیر کرد و به شکل عذابآوری او را کشت. کتاب مصور حاضر، مجلدی از مجموعه کتابهای «قصههای شیرین شاهنامه» است که برای کودکان گروه سنی «ج» و «د» به نگارش درآمده است. در این مجلد داستان «فریدون و ضحاک ماردوش» بازنویسی شده است.