گیس مروارید و ابر
داستانهای تخیلی / نقاشی و نقاشیهای کودکان / خیالپردازی در کودکان - داستان
«گیسمروارید» داشت به آسمان نگاه میکرد که یک تکه ابر دید. او به ابر گفت: «تو چقدر خوشمزه به نظر میرسی، دلم میخواهد یک تکه از تو را بخورم». ابر خندید و به شکل کیک درآمد. او دوباره به ابر گفت: «فکر کنم خیلی هم نرم باشی، ابر تکانی خورد و به صورت بالش درآمد». گیسمروارید از ابر خواست تا پیش او بماند، اما ابر گفت: «باید بروم، دوستان دیگرم پیش تو میآیند». ابر رفت و گیس مروارید تکه ابر دیگری را در آسمان دید. او به ابر گفت: «تو چقدر قشنگی!» ابر خندید و به شکل گیسمروارید درآمد و گفت: «تو هم خیلی قشنگی». این داستان تخیلی از مجموعة قصههای گیسمروارید، برای کودکان گروه سنی «ب» تهیه شده است.