آخرین شانس

آخرین شانس

داستان‌های آمریکایی - قرن 20م.

این داستان از زبان یک پدر و به روایت اول شخص بیان می‌شود. ‌به محض اینکه اولین تیر به من اصابت کرد بی‌درنگ به یاد دخترم افتادم. واقعیت این است که پس‌ از آنکه اولین گلوله به من اصابت کرد، پیامد مستقیم و طبیعی این اتفاق شوم پرتاب شدنم به دنیای بیهوشیِ مطلق بود. به همین علت بود که نه تنها متوجه خراشیده شدن فرق سرم توسط گلوله دوم نشدم بلکه، اساسا متوجه‌ نشدم که تیر اول چگونه به من اصابت کرد. با این همه در این حالت نیز متوجه خونریزی شدید از نقطه اصابت گلوله و از کار افتادن قلبم بودم و چون احساس می‌کردم که با مرگ فاصله چندانی ندارم، ناخواسته همه هوش و حواسم متوجه حال دخترم بود. محض اطلاع خواننده باید بگویم که دخترم «تارا» شش ماهه بوده و در زمان حمله و تیراندازی به ما روی تختش دراز کشیده بود. بر این گمان هستم که صدای شلیک گلوله‌ها سبب ترس تارا شده و من نیز در عالم بیهوشی در آن‌ زمان گریه جگرخراش دخترم را می‌شنیدم. اما قطع نظر از ذهنیات و خیالات فوق که برخاسته از عالم بیهوشی‌ام است، آنچه مربوط به واقعیت مطلق می‌شود این است که من اولین کسی بودم که در جریان وضع حمل همسرم «مونیکا»، بالای سرش بوده و شاهد پا به عرصه حیات گذاشتن دخترم بودم. علت دیگر، ذهن‌مشغولی و نگرانی‌ام نسبت‌ به تارا در جریان بیهوشی‌ام این است که... .

قیمت چاپ: 53,000 تومان
نویسنده:

هارلن کابن

مترجم:

بهزاد رحمتی

ویراستار:

سیدصابر منیری

ناشر:

پرسمان

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

813.54

سال چاپ:

1399

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

424

قطع کتاب:

رقعی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9786001870569

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

ترجمه