گرازها
داستانهای فارسی - قرن 14
این رمان ساختاری اسطورهای دارد. ذهنیت در این اثر، اساس قرار گرفته تا بتوان واقعیتها را از این مجرا کشف کرد و به دنبال اسطورهها و باورهای انسانی نگریست. رمان حول سه شخصیت اصلی داستان، یعنی مویهی زال (معلم سوادآموزی)، ذنوبی (شکستهبند، دامپزشک) و کمند ناودیس (مددکار اجتماعی) دور میزند، اما در اصل، واقعیت و مضمونهای بنیادی داستان وابسته به یکنفر است؛ بر این اساس، شخصیت محوری رمان همان "کمند ناودیس" است؛ زنی پخته و سرآمد و تافتهای جدا بافته از نوع جنسیت خود، البته تا حد امکان و تنگناهای موجود و بر حسب مقتضای جنسیت زن، او سعی دارد دنیای واقعی خود را بسازد. به تصریح نویسنده: "رمان گرازها در حقیقت خود، خط و خطوط و جایگاه و زمان خود را در رابطه با ساختارهای اسطورهای و اسطورهاندیشی و اسطورهزیستی تعیین نموده و در صدد دستیابی به آبشخور رمز و راز آن بوده است. تمامی ساختارشکنیها و بعضا به هم زدن موازنههای اخلاقی و سنتی، به سبب وجود استعارهها، خالی از ابهام نیست". در پایان رمان میخوانیم: "با گذشت سالیان سال، ساحلنشینان پاریاب با تلاشی برای پل زدن به حقیقت تاریخ، چیزی شبیه یادگارهای باستانی شده بودند، آنان با غلبه بر بیم و سکوت به نالههای ارواح، در باتلاقهای ساحلی گوش میدادند و به تردد اشباح نظری میکردند. همگی از خرد و کلان با تصاویر مغشوشی در ذهن و خاطراتی از هجوم و حمله و تاخت و تاز گرازها و قرقیها و لاشخورها رفتهرفته با افیون وهم و انفعال تخدیر شدند و با سرنوشت به تکرار رسیدهی خود خو گرفتند...".