رقصی چنین ... [نمایشنامه]
نمایشنامه فارسی - قرن 14
در این نمایشنامه سرگذشت جوانی به تصویر کشیده شده است که در عملیات جنگ ایران و عراق، در حال نگهبانی، چند لحظهای به خواب میرود. او در خواب راه رفته و به یک منطقة مین خنثی نشده میرسد، همچنین خانة پدری را با گلهای اطلسی میبیند. اما ناگهان بیدار میشود و پای خود را روی یک مین میبیند. مینیابها برای خنثی کردن مین تلاش میکنند. اما آنها ناموفق آنجا را ترک میکنند. او چند روز به همان حال باقی میماند. دستة او در یک منطقة مین همگی شهید شده بودند و فرماندة دیگری با افراد خود از راه میرسند و پرچم کشور را به دست او میدهد. جنگ تمام میشود و همگی با گفتن تبریک که نمایندة رزمنده کشور است او را ترک میکنند. او در حالی که پایش روی مین و پرچمی به دست دارد نظارهگر رفتن آنهاست.