فصل استخوان
داستانهای انگلیسی - قرن 21م.
کتاب حاضر، اولین جلد از این رمان است و درباره دختری است که باید یاد بگیرد قدرتهایش را بپرورد. در داستان میخوانیم: «سال 2059؛ بسیاری از شهرهای بزرگ جهان تحت تسلط نیرویی امنیتی بهنام «قلمه» است. «پِیج ماهونی» در دنیای زیرزمینی خلافکارهای «لندن قلمه» کار میکند و عضوی از دار و دستة «هفت مُهر آخرالزمان» است. کارش اما حتی با معیارِ خلافکارها هم غریب است: گردآوری اطلاعات از طریق رخنه در ذهنِ دیگران. پیج «رؤیا نورد» است، یعنی ردة کمیاب و خاصی از «روشنبینان»؛ اما روشنبینان در دنیای تحتِ فرمانِ قلمه بزرگترین مجرمان هستند. چون هر نوع فعالیت مرتبط با روح و ماوراء در دنیای قلمه قدغن است. اما وقتی «پیج» را دستگیر میکنند، متوجه میشود قدرتی در پشت پرده وجود دارد؛ بسیار پلیدتر و عظیمتر از «قلمه». روشنبینها را به زندانی میبرند که خودش شهری مستقل است: شهر «آکسفورد» را که دو قرن پیش از روی نقشهها محو کردند و الان در اختیار نژادی قدرتمند و فرا طبیعی است بهنام «رِفائیم»».