نقطه صفر
کتاب حاضر، ماجرای زندگی فردی به نام «یوسف پاکطینت» است. یوسف پسر یتیمی بود که با مادر و خواهرش، «شیرین» در دزفول زندگی میکرد. او علاقة زیادی به درس و مسایل مذهبی و سیاسی و در نهضتهای انقلاب اسلامی و همچنین جنگ تحمیلی هشت ساله، فعّالیتهای سیاسی و نظامی میکرد. «یوسف» در دوران انقلاب، با فردی به نام «کامران» آشنا شده و با خانوادة وی و خواهر او، «نازینن» آشنا میشود. او برای ادامه تحصیل به سوئیس میرود و دکترای خود را در رشتة مهندسی مکانیک میگیرد. وقتی به ایران باز میگردد، متوجّه طلاق «نازنین» از شوهرش و آسیبپذیری دختر وی «پریسا» میشود. «پریسا» و «یوسف» رابطهای همچون پدر و دختر پیدا میکنند و سرانجام «یوسف» و «نازنین» با هم ازدواج کرده و به ژنو میروند. «نازنین» علیرغم توصیههای «یوسف» در آنجا مقید به حجاب نبوده و این موضوع موجب سرشکستگی «یوسف» نزد همکارانش در انجمن اسلامی میشود. سرانجام «یوسف» بعد از مشاهدة خیانت «نازنین» با وجود داشتن دو فرزند، آنها را ترک کرده و برای دیدن مادر و خواهرش راهی ایران میشود تا فرصتی برای جبران فاصلهها پیدا کند.