بار دیگر شهری که دوست میداشتم
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر داستان عاشقی پسر مردی کشاورز است که دلباختة دختر خان شده است و هنگامی این داستان را روایت میکند که عشقش، «هلیا» پس از گذر روزها از فرارشان از شهری که در آن کودکی خود را بهدست جوانی سپرده بودند، او را تنها رها کرده و به خانه بازگشته بود. مرد عاشق به شهری بازمیگردد که روزگاری به خاطر عشقش از آن گریخته بود و از آن طرد شده بود. نویسنده در این کتاب، بسیاری از عادات، معضلات و نکات اجتماعی و سیاسی را در چارچوب یک جامعة کوچک مورد اشاره قرارداده است.