خاله سوسکه: قصههایی از ادبیات شفاهی ایران
افسانههای عامه
خالهسوسکهی قشنگ، خالهی سوسکه زبر و زرنگ، با پیراهنی از پوست پیاز و چادری از پوست بادمجان و کفشی از پوست سنجد، میخواهد برود تا همدان؛ اما اول باید از دم بقالی و قصابی و بزازی رد بشود. اصلاً ممکن است تا آنجا هزار جور اتفاق بیفتد. شاید هم توی راه آقا موشه را ببیند و...