سبد سفارش شما خالی است!

فیلم‌نامه‌ی حاضر درباره‌ی پسری است با نام "کیان" که به دنبال فرار از سرنوشت به ویلایی در شمال پناه می‌برد. در این ویلا ـ که دارای تمام امکانات رفاهی است ـ توسط "سایه" با قسمت‌های مختلف از جمله کتاب‌خانه آشنا شده و رمانی به نام "سرنوشت" را ورق می‌زند که بی‌شباهت به سرنوشت خود او نیست، سپس "مرد سیاه پوش" ـ صاحبخانه ـ را که دارای ظاهری عجیب و ترسناک است مشاهده می‌کند. صاحبخانه با دیدن "کیان"، هیچ اعتنایی نکرده و سخنی نمی‌گوید تا جایی که "کیان" تصور می‌کند او کر و لال است. از جمله خصوصیات "سیاه پوش" این است که مرتب در و پنجره‌های خانه را قفل می‌کند. "کیان" با مشاهده‌ی حالات مرد سیاه‌پوش و حوادثی که در این خانه اتفاق می‌افتد از جمله: مرگ ناگهانی "سایه" و ترور "کاوه" ـ برادرش ـ تصور می‌کند اینجا خانه‌ی ارواح است. تا این که یک روز "سیاه پوش"، تمام در و پنجره‌ها را باز کرده به طرز باور نکردنی شروع به سخن گفتن می‌کند و....