آتشفشان خاموش
داستانهای فارسی - قرن 14
تلی دختر پاک و زیبایی است. او نزد پدرش اصلان، در قهوهخانهای در قافلانکوه زندگی و کار میکند. پدر او مردی بدنام، زورگو و خشن است. مادر سر زا رفته و تلی 15 ساله در تمام عمرش چیزی جر خشونت و عصبانیت از پدر و مردان خستة از راه رسیده ندیده است. روزی گرگین، بلد کوهستان، مردی متین و متدین وارد قهوهخانه میشود و در رفت و آمد به قهوهخانه، آن دو دل به عشق یکدیگر میسپارند و اصلان در قبال گرفتن پول کلان و سالی یک قالی، با ازدواج آنها موافقت میکند. گرگین و تلی زندگی سرشار از عشق و پاکی خود را شروع میکنند. در یک زمستان سخت که تلی 16ساله و باردار است، گرگین برخلاف نگرانی مادر و همسرش برای راهنمایی کوهنوردان میرود و بعد از مدتی جسد بیجان او را تحویل میدهند. بدینترتیب تلی دوباره تنها میشود و بعد از به دنیا آوردن فرزند خود «صنم» نزد پدرش بازمیگردد.