تسلیم نگاه
داستانهای فارسی - قرن 14
رمان حاضر، ماجرای دختر باهوشی به نام «گلبرگ» است. او در سنّ هفده سالگی، در سال دوم کارشناسی ارشد رشتة ریاضی در تهران مشغول به تحصیل است. پدر گلبرگ مریض است و به همین دلیل، گلبرگ به دنبال کار میگردد. سرانجام، در یک استودیو عکّاسی و فیلمبرداری مشغول به کار میشود. شبی، برای فیلمبرداری از تولّد یکی از اقوام رئیس مؤسسه میرود و در آنجا با مردی سی ساله آشنا میشود. آن دو با هم دائماً در حال بحث و جدل هستند و به مرور، سر به سر گلبرگ میگذارد. در همان شب، گلبرگ متوجّه میشود که مرد، صاحب ثروت فراوانی است و قرار است رئیس مؤسسة فیلمبرداری شود. در ادامة داستان، ماجراهای زیادی برای گلبرگ به وجود میآید.