بوی باران
راوی داستان ـ "نیلوفر "ـ دختر جوانی است که در رشته پزشکی دانشگاه تهران به تحصیل مشغول است .پدر و مادر نیلوفر در شهر اصفهان زندگی میکنند و نیلوفر به همراه دوستانش در منزلی اجارهای به سر میبرد .تا این که "پروانه"، یکی از دوستان نیلوفر، با پسر داییاش "مجید "ازدواج میکند .در شب عروسی پروانه، نیلوفر متوجه نگاههای "فرهاد "ـ برادر مجید ـ میشود که در تمام طول شب او را زیر نظر داشته، و به بهانههای مختلف سر صحبت را با او باز میکند . بدین سان پس از چندی فرهاد و نیلوفر با هم نامزد میکنند و ....