خانهی تدفین
داستانهای فارسی - قرن 14
ماجرای داستان حاضر مربوط به پسر دانشجویی است که بعد از حوادث و زحمات بیشمار موفق میشود برای ادامه تحصیل به خارج از ایران برود. او در آنجا در مرکز شستشو و آمادهسازی اموات برای دفن استخدام میشود. مسئول آنجا فردی به نام «سوهال» است که در ازای کار پسر دانشجو مبلغی پول به او میدهد. پسر در آنجا با فردی به نام «نازار» دوست میشود. در گذشته نازار برای تأمین مخارج خود نزد سوهال کار میکرده است. او برای تأمین مخارج نامزدش، کلیهاش را فروخته و بعد از به هوش آمدن متوجه میشود که یک چشم و بعضی از اعضا و مقداری از خون او را نیز برداشتهاند. نازار بر اثر از دست دادن ظاهرش از طرف نامزدش طرد میشود و در صدد انتقام از سوهال برمیآید که با همدستی پسر دانشجو به شیوة منطقی و قانونی به اهداف خود رسیده و باعث دستگیری سوهال و جلوگیری از اجرای نقشه شومش برای قربانیان دیگر میشود.