پاییز من، بهار تو
داستانهای فارسی - قرن 14
«ماهان» دختری است که در منزل پدری از امکانات رفاهی و زندگی بسیار محدودی برخوردار بود. او پس از ازدواج با «کسری» که کمی بیمار است، قدم به دنیای جدیدی میگذارد و زندگی تازهای را تجربه میکند. اما فقر گذشتة او باعث میشود رفتار نادرستی را در پیش بگیرد و تا جایی پیش برود که باعث گمراهی برادر همسر خود نیز بشود. او از کسری جدا میشود و با کیانوش ازدواج میکند. اما کیانوش خیلی زود او را رها میکند و به خارج از کشور مهاجرت کرده و دوباره تشکیل زندگی میدهد. ماهان که پس از طلاقش از کسری هیچ رابطهای با خانوادة همسرش ندارد، با وجود دو بچة کوچک به قدری مستاصل میشود که ناچار به آنها پناه میبرد و ضمن بازگویی هرآنچه اتفاق افتاده، از پدر و مادر شوهرش تقاضای کمک میکند. آنها که از رفتار کیارش متاثر شدهاند، ماهان و کودکانش را میپذیرند و تحت حمایت خویش میگیرند.