نمایشنامه: "حکایت سمنون مجنون و شیخ بوشنجی" با نگاهی به ادبیات کهن فارسی
این حکایت نوشتهای کهن است که طی آن: مرد سادهلوحی به نام سمنون خر خود را گم میکند، دو نفر از دزدان خر او را میربایند و این مرد به زاهد و عارف شهر نیشابور تهمت میزند و پای داروغه و سپس قاضی به میان میآید اینان که مجبور میشوند خانه شیخ را بگردند در این هنگام آن دو نفر که خر، را دزدیده بودند به دزدی خود اعتراف میکنند زیرا نمیخواستند شیخ، بیش از این تحقیر بشود و در پایان هم سمنون از شیخ بوشنجی طلب بخشش میکند و طراران هم فرار میکنند.