ابهررود راز میگوید: افسانههای مردم ابهررود
مجموعة حاضر، شامل بیست و دو افسانه از افسانههای مردم «ابهررود» است. افسانهها دربارة طلسمها، فراز و فرودهای زندگی، عاقبت بدیها، نوعدوستی، آرزوها، امیدها، کشتن دیوها و... است. عنوان افسانهها عبارتند از: «مرد و نامرد»؛ «پیرمرد و دیوها»؛ «یک سرنوشت»؛ «مار اسرار آمیز»؛ «قوطی سنگ صبور»؛ «پدر نامهربان»؛ «راز رازداران»؛ «شاهزاده و لنگه کفش» و... . افسانة «قوطی سنگ صبور» ماجرای دختری به نام «پری» است. براساس گفتههای قبل، او توسط باد به قلعهای برده میشود. در آن قلعه مردی قرار داشت که چهل سوزن در بدن او فرو رفته بود. پری با خواندن نوشتهای که در آن چگونگی بیرون کشیدن سوزن همراه با خواندن آیات قرآن آمده بود به مدت سی و نه روز سوزنها را بیرون میکشد. در روز چهلم و روز زنده شدن مرد، کولیای که پری خریداری کرده بود، سوزن چهلم را میکشد. مرد با به هوش آمدن، کولی را دیده و به گمان اینکه او را از مرگ نجات داده با وی ازدواج میکند. کولی پری را کنیز خود معرفی میکند. پری چارهای جز صبر ندارد. روزی از مرد تقاضای سنگ صبوری میکند. فروزنده راز سنگ صبور را برای مرد تعریف میکند. وقتی پری سرنوشت خود را به سنگ صبور میگوید، مرد متوجه اتفاقات شده، کولی را از قلعه بیرون کرده و با پری ازدواج میکند.