کچل کفترباز
سومین شماره از مجموعهی مصور حاضر، دربارهی پسری است که از مال دنیا فقط یک بز، ده پانزده تا کفتر و ننهی پیری داشت. او بعد از ظهرها، به کفتر بازی مشغول بود و پیرزن هم صبح تا شب، پشت چرخ، پشمریسیاش مینشست. قصر پادشاه رو به روی خانهی آنها بود. روزی که "کچل" به کفتربازی مشغول بود، دختر پادشاه با دیدن او، عاشقش شده، اما پادشاه با فهمیدن این موضوع، دستور داد تا تمام کفتربازهای کچل را بکشند و کاری کنند تا کچل دیگر به پشتبام نیاید، اما....