ماجرای استاد (شکار روباه)
داستان مصور و رنگی حاضر، از مجموعه "ماجرای استاد و پسرش "از این قرار است که یک روز استاد همراه با دو تن از دوستان شکارچیاش به شکار روباه میرود .آنها چند دام در مسیر روباه میگذراند و طعمههایی برای روباه در داخل تلهها قرار میدهند ;اما هر چه منتظر میمانند هیچ روباهی در دام نمیافتد تا این که، یک بار که استاد برای سرکشی به سراغ تلهها میرود، روباهی را در تله میبیند .او با خوشحالی دوستانش را خبر میکند ;ولی موقعی که دوستانش میآیند متوجه میشوند که روباه برای این که از تله آزاد شود مچ پای خود را با دندان قطع کرده و گریخته است .