من کجام، اینجا کجاس؟
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر داستان مردی را روایت میکند که یک روز صبح از خواب برمیخیزد بیآنکه بداند کجاست، تنها در سرش کارهایی است که میداند باید انجامشان دهد حتی بیآنکه مفهومشان را درک کند، این داستان کوتاه تصویری از بیهویت شدگی انسان در زندگی تکراری عصر حاضر به تصویر میکشد. مردمی که بیدار میشوند، در صف مترو همدیگر را هول میدهند، سر کار میروند، اما مدتهاست که خود را در پس عادتهایشان از یاد بردهاند.