افسانههای گمشده
این مجموعه حاوی هشت افسانهی کازرونی ذیل این عناوین است: شمش طلا، گیسبریده، اسب سفید، آفتاب یا آفتاب، کرهی سیاه، افسانهی تنور داغ داغ، شب هفتم، و اژدها. برای نمونه در "شمش طلا"، شاهزادهای پس از ازدواج با دختری زیبارو به بیماری دچار میشود. در این حال درویشی را به بالین او میآورند و درویش برای معالجهی شاهزاده، کاسهای آب و شمش طلا طلب میکند و خاطرنشان میسازد که همسر شاهزاده ماری زیبا بوده و اکنون به صورت زنی نمودار شده است و از همسر او میخواهد تا به شکل مار درآمده و بروی شمش طلا حلق بزند. پس از این ماجرا، درویش، پنهانی به شاهزاده میگوید که فردا صبح باید وانمود کنید که میخواهید عروس، برایتان نان بپزد، و پس از گرم شدن تنور، او را داخل تنور انداخته و درش را محکم ببندید. شاهزاده نیز این کار را انجام میدهد. درویش نیز به عنوان پاداش کارش، شمشهای طلا را دریافت میکند، اما پس از چندی جنازهی درویش را در بیرون شهر پیدا میکنند گویا که او از نیش ماری کشته شده بود.