افسانههای سلطان: جذابترین افسانه بر اساس واقعیتهای تاریخی
داستانهای فارسی - قرن 14
در زمانهای قدیم، سرزمینی وجودداشت که مردم آن در فقر و تنگدستی زندگی میکردند. در حالیکه سلطان در قصری مجلل به تنپروری مشغولبود. سلطان از مردم مالیاتهای زیاد میگرفت و آنها را آزار و شکنجه میکرد. اوضاع روزبهروز بدترمیشد، تا اینکه سلطان به سختی بیمارشد. درمان بیماری سلطان کمخوردن و زیاد راهرفتن بود. سلطان به پیشنهاد وزیراعظم خود، پنهانی قصرش را ترک کرد و راهی سفرشد. در راه با اشخاص مختلفی روبرو شد و داستانهای پندآموز آنها را گوشداد(این داستانها بسیار آموزنده و خواندنی هستند). او سختیهای زیادی را تحملکرده و با مردم کشورش و مشکلات آنها از نزدیک آشناشد. سلطان سلامتی خود را به دستآورده و به اشتباهات خود پیبردهبود. او توبهکرد و برای جبران اشتباهاتش به قصر خود بازگشت. ولی دیگر دیر شدهبود. در دوران غیبتش در قصر هرجومرج برقرارشده و تاتارها، شهر را اشغال کردهبودند.