ویلیام و ماری
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
«ویلیام پرل» پس از مرگ خود اموال زیادی بهجا نگذاشت و وصیت او بسیار ساده بود. با وجود انتظاری که از او برای واگذار کردن بخشی از ماتَرک به بستگان از او میرفت، او تمام اموال خود را به همسرش بخشید. وکیل و خانم پرل داخل دفتر وکالت شدند و وقتی کارشان به اتمام رسید زن بیوه از جا بلند شد که آنجا را ترک کند. در همین وقت وکیل پاکتنامه مُهرشدهای را از پوشه روی میزش بیرون آورد و به او داد. نامهای که همسرش پیش از مرگ و به طور اختصاصی برای «ماری» نوشته بود و... .