پری برفها و پسرک سیاهپوست
در این کتاب، داستان پسرک سیاه پوستی روایت میشود که در یکی از شبهای سرد زمستان برای دیدن برف از خانه بیرون میآید .در این هنگام "پری دندان یخی " او را با خود میبرد و آن قدر به او سرما میدهد تا پسرک میمیرد .سپس مادر پسرک بر آن میشود با بریدن رگ خویش و جاری کردن خون عشق بر قلب پسرک او را زنده کند ;این در حالی است که خود در پی این کار جان خود را از دست خواهد داد، اما پری برفها با دیدن این صحنه دست خود را بر روی رگ مادر قرار میدهد و سبب میشود تا جریان خون قطع شود و بدین ترتیب مادر و پسرک هر دو زنده میمانند .هر چند با تابش اولین اشعه خورشید پری برفها نابود میشود و نور و گرما به دشت باز میگردد .این داستان به گونه مصور و رنگی به طبع رسیده است .