داستانهای ایرانی از زبان مادران ایرانی به روایت دخترلر
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
در روزگاران قدیم در امپراتوری ایران، پادشاهی به نام خسرو بود که چهل سال از عمر او میگذشت، اما هنوز فرزندی نداشت، اشکال از طرف همسرش بود و چون خسرو ملکة ایران را دوست داشت حاضر به ازدواج مجدد نبود، اما روزی به توصیة وزیر خود با دختر او ازدواج کرده و صاحب پسری به نام کیومرث شد. او کمکم فنون اسبسواری و تیراندازی را یاد گرفت و جوانی زیبا و برومند شد. روزی که به تنهایی به شکار رفته بود، پیرمردی گریان را دید که عکس دختر خود را در دست گرفته و گریه میکرد، عکس متعلق به فتنه دختر پیرمرد بود که خواستگاران خود را بعد از تحقیر کردن رد میکرد و خواستگاران جنون گرفته و در کوه و بیابان آواره میشدند. کیومرث به محض دیدن عکس دلباخته و شیدا شد، بار خود را بست و برای یافتن فتنه و علل کارهایش راهی چین شد، این کتاب مجموعة داستانهای کوتاه با عناوین به دنبال شانس و قصة نادر، پسر تاجر، دختر اثار، وزیر بدچشم، زنی که دختر نداشت، از چاله به چاه و.... به نگارش درآمده است.