سبد سفارش شما خالی است!

کتاب حاضر، داستانی آموزنده است که با زبانی ساده و روان برای گروه سنی (ج) نگاشته شده است. در بخشی از داستان می‌خوانیم: «یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ‌کس نبود، زیر این گنبد کبود، مردی بود که در بازار لحاف‌دوزها، دکان پنبه‌زنی داشت. در آن روزگارها شغل پنبه‌زنی، در ردیف شغل‌های مهم محسوب می‌شد، زیرا همه خانواده‌ها، لحاف، تشک، بالش و سایر لوازم موردنیاز خود را، از پنبه پر می‌کردند و مواد دیگری نبود که از آن استفاده نمایند. مرد پنبه‌زن، هیکلی درشت، اندامی متناسب و ریش‌بلند و زیبایی داشت، صورتش گلگون و بانشاط بود و قیافه‌اش بیشتر به علما و دانشمندان شباهت داشت، مردم او را قلی لحاف‌دوز صدا می‌کردند».