پینهدوز و شش کوتوله
داستانهای کوتاه فارسی / افسانهها و قصهها
نویسنده در این کتاب به بازسازی تعدادی از افسانههای سرزمین شرق، پرداخته است. در افسانه «پینهدوز و ششکوتوله»، پیرمردی که در نیکوکاری همتا نداشت همیشه درِ کلبهاش به روی بیچارگان و بیکسان باز بود و با کمال میل به آنها خدمت میکرد. ولی از بخت بد همانقدر که مهربان و باگذشت بود بیچاره و تنگدست هم بود و وضع خودش هر سال از سال قبل بدتر میشد تا جایی که یک وقت متوجه شد که تنها چیزی که برایش باقی مانده است مقداری چرم است که با آن فقط میتواند یک جفت کفش بدوزد و... .