گنجشک کتابفروش
داستانهای کوتاه فارسی
هنگامه عاشق خانه کوچکشان در کوه است؛ اما امسال اتفاقهایی افتاده که آن ها نمیتوانند به ییلاق بروند. حالا مادرش هم باید برود سر کار. کجا؟ یک کتابفروشی بزرگ. ورود ناخواسته هنگامه به کتابفروشی و ارتباطش با خانم مدیر، معلم ریاضی، آقای دراز، ریش قرمزی، لاله جون و بقیه کارکنان کتابفروشی، اتفاقهای جذاب و خواندنی رقم میزند؛ اما مسئله فقط این نیست. هنگامه در کنار تلاش برای حفظ خانه ییلاقیشان، باید برای چیز مهمتری هم بجنگد: برای زندگی.