داستانهای ضربالمثلی
ضربالمثلهای فارسی / داستانهای تمثیلی - ادبیات کودکان و نوجوانان / داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14 - ادبیات کودکان و نوجوانان
در داستان «اسب را به زبان من ببند» میخوانیم: مردی همراه چند نفر به خانة یکی از دوستانش رفت. شبهنگام قصد حرکت به سمت خانه را کردند، اما صاحب خانه مانع شد و از آنها خواست صبح حرکت کنند. مهمانها اسبهایشان را در خانه بستند. اما روز بعد که رسید همة آنها به خاطر جای گرم و نرمی که پیدا کرده بودند. خیال رفتن نداشتند. یکی از همراهان برای محکمکاری از صاحبخانه پرسید «اسبم را کجا ببندم؟» صاحبخانه هم که از دست میهمانهای ناخوانده خسته شده بود، در جواب گفت: «اسب را به دهان من ببند». مجموعة حاضر دربرگیرندة داستانهای مرتبط با ضربالمثلهای مختلف فارسی برای کودکان گروه سنی «ج» است که به یک مورد از آنها اشاره شد. عنوان برخی داستانهای این مجموعه عبارتاند از: آنچه تو میخوانی، من از حفظ هستم؛ از ماست که برماست؛ استاد پنبهزن؛ هرچه دیدی دم نزن؛ اشتها آمد از پس و اگر آش به تو ندهند، ظرفت را که نمیشکنند.