مرگ سالی یکبار
داستانهای فارسی - قرن 14
«جاهد» سالها پیش در بیست و هفتم آبان با مرگ برادرش، کمال، در مبارزه علیه رژیم بعث عراق و نیز مرگ پدرش در همان روز مواجه بوده است. او که اینک به شغل طلافروشی مشغول است برای دوری از دنیاپرستی تصمیم میگیرد مراسم شبیهخوانی با عنوان «مرگ سالی یکبار» را برگزار کند. در این مراسم جاهد در نقش مردهای ظاهر میشود که مراسم کفن و دفن دربارۀ او اجرا میشود. پس از این مراسم نیز جاهد یک پنجم از داراییهای خود را به فقرا و نیازمندان میبخشد.