سهم من از زلال باران
داستانهای فارسی - قرن 14
«علی» بعد از جدایی والدینش به همراه خواهر و پدرش در ترکیه زندگی میکرد. او بعد از بازگشت به ایران به «روشا»، دختر همسایه علاقمند شد و با او ازدواج کرد. علاقة آن دو پس از ازدواج نیز پایدار ماند. تا این که علی پس از ملاقات با عمهاش و شنیدن خبر ناگواری از ترکیه بدون بیان دلیل قانعکنندهای عازم ترکیه شد. بعد از آن داستان دستخوش اتفاقاتی میشود که حتی وفاداری علی به همسرش را زیر سئوال میبرد.