عقاب سیاه و کبوتر مهربان
داستانهای حیوانات
پرندگان زیبایی در جنگل کوچک و آرام، کنار هم زندگی خوب و راحتی داشتند. یک فرسنگ دورتر جنگل دیگری قرار داشت که اقوام و آشنایان پرندگان جنگل کوچک بودند. آنها از طریق کبوتر نامهبر، با هم ارتباط داشتند و در غم و شادی در کنار هم بودند. زندگی آرام پرندگان در کنار هم به خوبی و خوشی ادامه داشت، امّا با آمدن عقاب سیاه همه چیز دگرگون شد. عقاب سیاه، روی بلندترین نقطه، لانهای ساخت و پس از چند روز تخمگذاری کرد. روزی کبوتر مهربان او را دید و ماجرای عقاب سیاه را برای دیگر پرندگان تعریف کرد. همة پرندگان ترسیدند و نگران شدند. عقاب سیاه چند تا از اقوام و یاران آنها را خورده بود و پرندگان جنگل نمیدانستند که باید با عقاب سیاه چگونه رفتار کنند. آنها با هم مشورت کردند و نقشهای کشیدند و سرانجام توانستند به کمک عنکبوت، عقاب سیاه را به دام بیاندازند و از جنگل بیرون کنند. این کتاب همراه با تصاویر برای گروه سنی «ب» به نگارش در آمده است.