افسانه نهال و خورشید (مجموعه داستان)
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
«افسانۀ نهال و خورشید» روایت نویسندهای است که قصد دارد حس نهالی را که پوستهاش آرامآرام ترک میخورد توصیف کند. اما هرچه سعی میکند نمیتواند کلماتی مناسب با آن را بر روی کاغذ منتقل کند. بار دیگر نویسنده متنی دیگر دربارۀ نهال مینویسد. بدینترتیب که «برگهایش از تب سوختن در آتش میگذاختند. با خود میاندیشید، نگاه خورشید به من، به من و فقط به من است. نمیخواست سر بالا کند و این سرخوشی را به خورشید نشان دهد... و بعد... نخواست. نتوانست». نویسنده در این که آیا نهال نخواسته یا نتوانسته به خورشید برسد تردید دارد. نویسنده بار سوم متنی دیگر را مینویسد که در آن از سخاوت خورشید به تمام درختان و موجودات سخن میگوید. مجموعۀ حاضر حاوی 38 داستان کوتاه است که «افسانۀ نهال و خورشید» یکی از آنهاست. داستانهای کتاب به ترتیب تاریخ نگارش از سال 1364 تا 1384 فهرستبندی شدهاند.