چاقو
داستانهای نروژی - قرن 20م.
در رمان «چاقو»، «نسبو» به سراغ مطرح کردن روایتی رفته است که گره داستان تا حدود زیادی به خود کارآگاه «هری هول» و درونیات شخصیتی او مرتبط است. هول در این داستان، بیش از آنکه با عناصر بیرونی و غیرخودی چالش داشته باشد، با باطن خویش و شخصیتهای کاملا خودی و آشنا سروکار دارد. همین مسئله، باعث عمقبخشی هرچه بیشتر به ابعاد روانشناسانه داستان شده و بستری را فراهم آورده که در آن، پیچیدگیهای روحی و روانی انسانها بیش از پیش زیر ذرهبین قرار گرفته است. قاتل علاقه خاصی به انواع چاقو و استفاده از آنها دارد و کلکسیونی از انواع چاقو برای خود درست کرده است. برخلاف بیشتر آثار نسبو که محوریت قتل زنجیرهای است، در رمان «چاقو»، زنجیرهای از قتلها وجود ندارد. محور اصلی داستان همان قتل «ریکل» است.