مکاشفه و پدرانه
در نمایشنامة «مکاشفه»، «مستوره» به رغم مخالفتهای پدر، با «آرمان»، که فردی با اعتقادات مذهبی سست است، ازدواج میکند. پس از چندی پدر فوت میکند و ملک او، که ساختمانی قدیمی است، به مستوره به ارث میرسد. مستوره به هنگام ورود به این خانة قدیمی متوجة حضور روح بیبی میشود که سالها پیش از دنیا رفته است. بیبی به مستوره میگوید که این خانه متعلق به مادربزرگش بوده و چون او از امام رضا (ع) در این خانه پذیرایی کرده، خانه متبرک شده است و به همین دلیل پدر مستوره این خانه را خریداری کرده و پس از مرگش خانه و یک درمانگاه را وقف امام رضا نموده است. مستوره پس از دیدار با بیبی دچار تحولاتی روحی میشود، اما آرمان که میپندارد مستوره دیوانه شده است، تصمیم میگیرد تا مدتی را به دور از او به سر ببرد. مجموعة حاضر حاوی دو نمایشنامه تحت عنوان «مکاشفه» نوشتة «مهدی ایوبی» و «پدرانه» از «آرش عباسی» است.