امیر شجاعت (فاتح خیبر)
علیبنابیطالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40 ق. - داستان / قرآن - قصهها - ادبیات نوجوانان / داستانهای مذهبی
یک ماه بود که مسلمانان، به دستور پیامبر (ص) به دلیل خیانت یهودیان قلعهی خیبر را محاصره کرده بودند؛ قلعهای بزرگ با دیوارهای محکم و یک در بزرگ و بسیار سنگین که مانع از ورود مسلمانان به قلعه میشد یهودیان نیز تسلیم نمیشدند. پیامبر اسلام (ص) دو روز، پیدرپی، دو نفر از اصحاب خویش را به عنوان فرماندهی جنگ به جنگ یهودیان فرستاد. ولی آن دو حتی نتوانستند به نزدیک قلعه بروند و سرشکسته بازگشتند. سرانجام پیامبر (ص)، حضرت علی (ع) را به عنوان فرمانده به مسلمانان معرفی کرد اما آن حضرت از شدت درد چشم در خیمهاش به سر میبرد. رسول خدا به خواست خداوند چشمان آن حضرت را شفا دادند و ایشان را روانهی جنگ با یهودیان کردند. حضرت علی (ع) به سمت قلعهی خیبر رفت و یهودیان را به پذیرش اسلام یا تسلیم شدن در مقابل پیامبر دعوت کرد. اما آنان نپذیرفتند و جنگ درگرفت. حضرت علی (ع) به سمت در بزرگ قلعه یورش برد و با یک دست آن را از جا کند و بدینطریق لشکر مسلمانان به راحتی به داخل قلعه هجوم بردند. حضرت علی (ع) در نبرد تن به تن، پهلوان بزرگ یهودیان را به هلاکت رساند و یهودیان نیز به ناچار تسلیم شدند. پس از جنگ خیبر و پیروزی مسلمانان هیچکس نمیتوانست در قلعه را سرجایش بگذارد تا این که بالاخره 70 مرد جنگی آن را جابهجا کردند. مسلمانان از حضرت علی (ع) پرسیدند که چگونه به تنهایی توانست آن در بزرگ را از جا بکند. حضرت علی فرمود: "من آن در را با نیروی جسمانی از جای نکندم بلکه با قدرت روحانی این کار را انجام دادم."