تشریفات

تشریفات

داستان‌های فارسی - قرن 14

قربونت برم، چشم چشم، میتونم؛ دیگه حرفی از نتونستن و نشدن نمیزنم، به مامان سپردم دکتر رو راضی کنه سیبیلشو چرب کنه یه دو ماهی بهم فرصت بده. اگر ببینه چرخ تشریفات خوب میچرخه پشیمون میشه. حتی اگر هم منصرف نشه، ما کار خودمون رو کردیم نه؟ با افتخار کرکره تشریفات رو می‌کشیم پایین و یه جای دیگه، تو یه خیابون دیگه دوباره می‌دیدمش بالا، خوبه؟ خم شدم و روی سنگ رو بوسیدم و گفتم: عمو حشمت مرسی که تو حداقل حرف‌هایم رو گوش می دی، چشم چشم، پا شدم بروم تشریفات امروز. از صبح ولش کردم به امون خدا... تند تند اشکامو پاک کردم، یک فاتحه خوندم و روی سنگش رو بوسیدم دوباره.

قیمت چاپ: 0 تومان
نویسنده:

سروناز روحی

ویراستار:

مرضیه کاوه

ناشر:

علی

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1399

نوبت چاپ:

4

تعداد صفحات:

752

قطع کتاب:

رقعی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789641933946

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف