خسیستر از تو
در روزگاران قدیم، در شهر کوفه مرد خسیسی زندگی میکرد که هیچ چیزی را به کسی نمیبخشید. یک روز، دوست او از وی خواست تا به بصره برود و مردی را که خسیستر از همه است، ببیند. مرد خسیس به بصره و به خانة آن مرد رفت. بعد از گذشت ساعتی، مرد خسیس بصره به شهر رفت تا خوراکی خوبی برای او بیاورد. اما بعد از دور زدن مفصلی در شهر نتوانست هیچ چیز بخرد و به خانه برگشت. او به مهمانش گفت که هیچخوراکی بهتر از آب برای تو نیافتم و آب هم به فراوانی در خانه دارم. مرد خسیس کوفهای با عجله از خانة او بیرون رفت و به شهر خودش بازگشت و از خساست بیزار شد. داستان آموزندة حاضر برای کودکان گروه سنی «ب» و «ج» تهیه شده است.