ایبل و گرگ
داستانهای تخیلی / گرگها - داستان
زمانی که «ایبل» تصمیم میگیرد زندگی مستقلی را آغاز کند، پدر و مادرش هنگام وداع هدایایی به او میدهند، عصایی برای پیادهروی طولانی، چاقو، قابلمهای بزرگ و ... ایبل، سفرش را آغاز میکند و در جنگلی اقامت مینماید و همانجا برای خودش کلبهای میسازد و در تکه زمینی بیدرخت بذرهایش را میکارد؛ اما آن جنگل صاحبی دارد و آن صاحب، گرگی خشمگین و حسود است. گرگ نقشه حمله به ایبل را میکشد تا هرچه دارد از او بدزد و ...