جایی آن طرف پرچین
داستانهای فارسی - قرن 14 / داستانهای نوجوانان فارسی - قرن 14
داستان «جایی آنطرف پرچین»، مربوط به دهه پنجاه و پیش از انقلاب است. راوی داستان، دختری به نام «بیتا» است که 10 سال دارد. او همراه مادر و برادرش «بهرام» که یکسال از او بزرگتر است با دایی و همسر او در شهرکی که متعلق به ارتش است، زندگی میکنند. دایی، افسر ارتش است و در پادگان آن منطقه که نامش نفت سفید است، خدمت میکند. آنها گماشتهای به نام «عطا» دارند. بچهها با عطا ارتباط خوبی دارند. بهرام و بیتا، همسن و همکلاس «ستاره» و «شهاب»، بچههای «سرهنگ گشتاسی» هستند. شهاب به پشتوانه پدرش که مافوق بقیه افسران منطقه است، هر کار بخواهد میکند و گاهی باعث آزار بهرام و بیتا میشود. شهاب با بهرام مُدام درحال جنگ است و یکبار هم بهرام را حسابی کتک میزند. بهرام از ترس دایی که زیردست سرهنگ است، جرئت ندارد جواب کارهای شهاب را بدهد. عطا چند بار به کمک بهرام و بیتا آمده و آنها را از دست شهاب نجات داده و این کار تخم کینه را نسبت به عطا در دل شهاب کاشته است و... .