یکی بود یکی نبود
افسانههای پریان بخشی از ادبیات عامیانهاند که سینه به سینه به نسل حاضر رسیدهاند؛ قصههایی با پایان خوش دربارهی پریان، دیوها، جنها، غولها، اژدهاها و دیگر موجودات مافوق طبیعی و جادوگرانی که حوادث شگفتآور و خارقالعاده میآفرینند. در این نوع داستان، موجودات نیکسرشت هرچند که درگیر سختترین آزمونها باشند و یا در سختترین شرایط قرار گرفته باشند و موجودادت شریر آنها را گرفتار کرده باشند، توسط نیروی افسانهای مدد میشوند و در نهایت خوبیها ماندگار میشوند و خوبها پاداش میگیرند و بدیها محو میشود و بدها کیفر میبینند. کتاب پیش رو ترجمهی چند افسانه از "افسانههای خانگی و کودکانه" اثر "برادران گریم" است که آلبرت و ادیت اشمیتز تعدادی از آنها را به نثری جدید و کودکانه تغییر داده و آنها را در کتابی با عنوان "یکی بود، یکی نبود" بازنویسی کردهاند. "یکی بود، یکی نبود" مشتمل بر 22 افسانه به زبان آلمانی است، که ترجمهی هفت افسانه از آن، در این کتاب در اختیار مخاطبان قرار دارد. عناوین این افسانهها عبارتاند از: "دختر خاکسترنشین"، "انگشتی"، "دختر موطلایی"، "خواهر و برادر کوچولو"، "نور آبی"، "لوئی" و "فریدر و کاتریشن".