شادی
افسانههای عامه
پسر خارکش، «عبدلله» هنگام عبور از جلوی مغازهای متوجه شد که مغازهدار قصد دارد تا شادی، میمون مهربان را به علت دزدی ناچیزی دار بزند. او شادی را خرید و به خانه برد. عبدالله عاشق دختر پادشاه شده بود و ماجرا را برای شادی تعریف کرد. شادی تصمیم گرفت، برای جبران خوبی عبدالله، به قصر برود و رضایت دختر پادشاه را جلب کند. او با کشیدن نقشهای زمینة ازدواج آنها را فراهم کرد. این کتاب برای کودکان دو گروه سنی «ج» و «ب» به نگارش درآمده است.