حضرت سلیمان (ع) و مورچه باهوش (برگرفته از داستانهای قرآن کریم)

حضرت سلیمان (ع) و مورچه باهوش (برگرفته از داستانهای قرآن کریم)

روزی از روزها حضرت سلیمان (ع) که یکی از پیامبران بزرگ خداوند بود، همراه سپاهیانش از صحرایی عبور می‌کرد که گروهی از مورچه‌ها در آنجا زندگی می‌کردند. مورچه‌ها از ترس این که مبادا زیر پای سپاهیان له شوند به دستور رئیس خودشان به داخل سوراخ‌هایشان فرار کردند. حضرت سلیمان (ع) متوجة این موضوع شد و دستور داد تا رئیس مورچه‌ها را پیش او ببرند. وقتی رئیس مورچه‌ها حضرت سلیمان (ع) را دید، اصلا نترسید و سلام کرد. سلیمان (ع) هم صدای او را شنید و پاسخ سلام او را به زیبایی داد و گفت: «ای مورچه! مگر نمی‌دانی که من پیامبر خدا هستم و به کسی ظلم و ستم نمی‌کنم». مورچه جواب داد: «بله می‌دانم ای پیامبر خدا ما مورچه‌ها هم خداوند یکتا را پرستش می‌کنیم. من در واقع قصد ترساندن مورچه‌ها را نداشتم بلکه نگران بودم که آنها نتوانند این همه شکوه و بزرگی شما را بفهمند و شما را به جای خداوند پرستش کنند. «وقتی سلیمان جواب مورچه را شنید به او آفرین گفت. رئیس مورچه‌ها که بعد از گفت‌وگو با سلیمان شاد و خوشحال شده بود روی یک سنگ کوچک ایستاد و با هیجان فریاد زد: «آهای دوستان من! دیگر جای نگرانی نیست! از خانه‌هایتان بیرون بیایید». کمی بعد مورچه‌ها به کار کردن مشغول شدند و سلیمان (ع) و سپاهیانش از آنجا دور شدند. داستان کتاب حاضر برگرفته از داستان‌های قرآن کریم است که برای کودکان گروه سنی «ب» تدوین شده است.

قیمت چاپ: 1,000 تومان
بازنویسی:

اکبر احمدی

تصویرگر:

زهرا شاهجرا

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

297.156

سال چاپ:

1389

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

36

قطع کتاب:

جیبی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789640450284

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف