چوپان خردمند
داستانهای فارسی
«حمدالله»، پسرک چوپان در خانه محقری با پدر و مادرش در پاییندِه زندگی میکرد و هر روز گوسفندان را برای چرا به دامنه کوه میبرد. این کوه، پاییندِه را از بالادِه جدا میکرد، از سالهای دور کسی از اهالی پاییندِه اجازه رفتن به بالادِه را نداشت. روزگار به کام پسرک به شادی میگذشت؛ تااینکه یکی از روزها حمدالله بطری کوچک را دید که در وسط نهر آب گیر کرده بود و... .