شوالیههای بدنام
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
در داستان حاضر پسری 9 ساله با نام "لاگ" پس از مرگ مادرش، آرزو میکند تا بتواند مادرش را به این دنیا برگرداند. تا این که روزی در رویاهای خود 9 سوار بر روی اسبهای سفید را میبیند که دارای زرههای نقرهای و رداهای سفید هستند. لاگ با مشاهدهی این سوارها به یاد داستان "شوالیههای افسانهای گابالا"، که پیشتر "پاتریکایوس" به هنگام جشن انقلاب تابستانی برایش تعریف کرده بود، میافتد و...