به دنبال تو ....
داستانهای فارسی - قرن 14
رویا دختر جوانی است که پدر و مادرش را در تصادفی از دست داده است و حال در گیرودار عشقی قرار گرفته که به آن بدبین است. در این میان یادآوری گذشتهای مبهم او را آزار میدهد. در بخشی از کتاب میخوانیم: «منصور با لحن خشمآگینی گفت: ازت متنفرم و از آرزویی که تا لحظات قبل کردم برای خودم متأسفم حالا از جلوی چشمانم دور شو. برو پیش اون پست فطرت تا من حسابم رو با شما دو تا تسویه کنم.»